واکسن 4 ماهگیت
١/٤/٩٢بود که به همراه عمه نفیسه رفتیم بهداشت و مراحل قد وزن و دور سر اندازه گیری شد و شکر خدا همه چیز خوب پیش می رفت و بعد نوبت واکسن زدن شد و من تو را به عمع نفیسه سپردم و خودم اومدم بیرون تا صدای گریه ات و نشنوم خلاصه کار خانمی که واکسن می زد تموم شد و تو اوردن بیون و با عمه راهی خونه شدیم و هر ٤ ساعت یه بار بهت قطره استامینوفن می دادم تا خدایی نکرده تب نکنی و خدارا شکر که تب نکردی و این مرحله از زندگیت هم به خوبی پشت سر گذاشتی .
نویسنده :
کوثر
10:51